پخته
هنوز گور ِ خونین عسکر
تخت خواب فرماندهان است
دست به دهان است دستفروش
خموش در کنار جاده های خیراتی
شناسنامه ها مان را عوض میکنیم
و خوشیم که نام ها مان را تغییر نداده ایم
افتاده ایم از چشم خود در چاهی که زخم عمیق این راه است
ماه است این یا مهر ِ قاضی رشوت خور
آفتاب است این یا چاهی که آسمان کنده است در راه ستاره ها
هر چیزی اینجا امکان دارد
امکان دارد این حرف ها به حرف بیایند و شکایت کنند از ما به دادگاه واژه گان
و بگویند : بس!
از ما دشنام نسازید
فرمان اعدام نسازید از ما
دام نسازید
ما برای نواختن زیباترین سلام ها آفریده شده ایم
برای مهربانترین پیام ها آفریده شده ایم
با ما نامه های عاشقانه بنویسد
ترانه بنویسد
بس!
هر چیزی امکان دارد اینجا
جان دارد اینجا هر چیزی وجدان دارد آخر
تا قیامت که بی قیام نمیمانیم
چار سو آتش گرفته آخر
خام نمیمانیم
















